هی داره سعی میکنه ننویسه که یه غم بزرگ داره توو دلش، ولی نمیشه، باید بنویسه.
از شنبه قراره برنامههای جدیدی داشته باشه واسه زندگیش و میدونه که اولش باید واسه ایجاد تغییر اجبار داشته باشه، پس خودشو مجبور کرده به انجام یه سری کارا.
دلش قرصه به خدایی که همیشه چه موقع گریه چه موقع خنده هواشو داشته، دلش که قرص باشه زندگیش روال تره، خنده هاش بی دغدغه تر و رویاهاش نزدیک تر.
سعید تو میتونی، لتس گوووووو من بهونهای ندارم اگه توعم نباشی بخوام دووم بیارم...
درباره این سایت